وبـــــــ ســـــایت انجمـــــن مهنــدســی نــــرم افـــــــزار دانشگــــــــاه پیــــــام نـــــــور کرمــانشـــــاه
مهندسی نرم افزار پیام نور ورودی 90/91
به وب سايت انجمن علمي مهندسي نرم افزار خوش آمديد

 حکیمی را گفتند: مدرک دانشگاه به چه ماند؟

 

گفت: به خربزه !

گفتند: جکیما شگفت سخنی است و شگرف حرفی. خربزه را چه به مدرک؟

گفت: مدرکی را نان نباشد به هیچ نیاید. از کهن گفته شده است: «فکر نان باش که خربزه آب است» ولی کنون که خوب در این مسائله می نگرم خربزه را فایدتی است که مدرک را نیست.

گفتند: آن چه باشد؟

گفت : خربزه را لااقل آبی هست ولی مدرک را آن هم نیست.

 

بسمه تعالی

 

یکی گفت یکی را شنودم داستان ان که با خدعه و نیرنگ توانست گلیم خود را از اب بیرون بکشد        آن یکی گفت چگونه؟

این یکی گفت :آورده اندکه در سرزمین نمینستان  گوسفندی بود که با بزغاله ای آشنا شد در سنه ی ۸۸اسفند ماه.  گوسفند انچنان شیفته ی این بزغاله شد که دیگر شب و روز نداشت این بزغاله از انچنان زیبایی برخوردار بود ،زیبایی ماه کامل در برابر جمال او شمعی بیش نبود !

.... ادامه دارد  تا همین جا را داشته باش!

 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


برچسب ها : <-TagName->،


)
جمعه 10 آبان 1391برچسب:, ساعت  

ساعت 2 بعد از نصف شب :

* ساعت ۳ نصف شب(کل خوابگاه منهای سرپرست ) : 

* ساعت 4 صبح :           


* وضعیت درس خوندن در خوابگاه :

* اولین روزهای خوابگاه :       

* گفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذست چند روز :    

* پایان گفت و گو :      

* امکانات غذایی در خوابگاه :      



* طریقه ظرف شستن در خوابگاه (البته در خوابگاه دخترانه!چون پسرااصلا ازاین سوسول

بازی هاخوششون نمیاد!!!) :             

* اواخر ترم وضعیت ۷۰درصد دانشجویان (البته این مورد شامل دانشجوهای ما نمیشه) : 

 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


برچسب ها : <-TagName->،


)
پنج شنبه 28 آبان 1391برچسب:, ساعت  

 گفتم غمم فزون است ، گفتا ز من چه آید


گفتم كه نمره ام ده ، گفتا ز من نیاید

گفتم كه نمره دادن بسیار سهل آید

گفتا ز ما اساتید این كار كمتر آید

گفتم كرم نمایید من را كنید شما شاد

گفتا كه خوش خیالی كی وقت آن بیاید

گفتم كه نمره هفت بدبخت عالمم كرد
 
گفتا اگر برای آن هم زیادت آید

گفتم خوشا دهی كه دست شما دهد آن

گفتا تو كوشش كن كو وقت آن بر آید

گفتم دل رحیمت كی قصد رحم دارد

گفتا نگوی با كس تا وقت آن بر آید

گفتم زمان تحصیل دیدی كه چون سرآید

گفتا خموش جانم ازدست من چه آید

 
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


برچسب ها : <-TagName->،


)
پنج شنبه 28 آبان 1391برچسب:, ساعت  

بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود

این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!

مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !


استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود !

مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !

مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !

هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود

رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود؟

توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود !!! 
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


برچسب ها : <-TagName->،


)
پنج شنبه 28 آبان 1391برچسب:, ساعت  

 یولدانشجو:دو طیف اند، یک طیف آخرش وزیر میشن بی برو برگرد ! طیف دیگه میدوند که قاطی فرار مغزها بشن، والا زندانی میشن چون همیشه معترضن.یولیول


شب امتحان:حکم بین دو نیمه در فوتبال ایران در زمان مربی‌گری مایلی‌کهن را دارد و فقط باید توکل کرد به خدا و دعا خواند. شب سوانح وسوختگی آنجای دانشجو.شبی که در آن  نسکافه و قهوه از والیوم ده هم خواب آورتر می شوند شب ر ق ص وپایکوبی کلمات جزوه وکتاب  بر روی سسلسله اعصاب محیطی ومرکزی دانشجو

 

تحقیق: کپی-پیست کردن مقالات اینترنتی.

مدرک تحصیلی: کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع، قیمتش فرق می‌کند و بدون پارتی در هیچ کجا به درد نمیخورد "مگر هنگام ا ز د و ا ج"

 

تقلب :یک سری اعمال ننگین در صورت با عرضه بودن واین کاره بودن

شخص امتحان دهنده آخر عاقبت خوش وخرمی دارد.نوعی هلو برو تو گلو

 

دانشجو های عزیز هیچ کس از شما توقع نداره!

 

امید امام هم به دبستانی ها بود

 

تا حالا یه بچه مارمولک دُم بریده ی تحصیلکرده رو تو یه پلاستیک پرس شده دیدی؟

 

اگه ندیدی یه نگاه به کارت دانشجوئیت بنداز!

 

دانشجو اگر عاشق شود، بی پرده مشروط می شود

چیزی شبیه فاجعه با عشق ممکن می شود !

 

استرسی که ما موقع باز کردن سایت دانشگاه واسه دیدن نمرمون داریم تروریست القاعده برای عملیات انتحاری نداره.

 

 


یه قانون نانوشته میگه :
اگه یه هفته ام وقت داشته باشی
باید کل کتابو شب امتحان بخونی !

 

 

 

 

دیدین سر جلسه امتحان وقتی رو یه سوال گیر میکنی تمام خاطرات زندگیت یادت میاد جز همون یه سوال ..
بعد کافیه برگتو تحویل بدی کلمه به کلمش یادت میاد!!

 

 

 

 

 

مغز انسان پر کارترین جای بدنه اون همه ۲۴ ساعت روز و همه ۳۶۵ روز سال و کار میکنه
کار اون از لحظه تولد آغاز میشه و فقط وقتی متوقف میشه . . . . . . . . . . که ما وارد سالن امتحانات میشیم!!!

 

توجه : امتحانات از آنچه در برنامه امتحانی می بینید به شما نزدیکترند !

 

 

 

یادم آید روز دیرین

خوب وشیرین

اول ترم

وقت بسیار درس اندک …

حال اینک روز آخر

روز تلخ امتحانات

آخر ترم

وقت اندک

درس بسیار ، درس بسیار ، درس بسیار !

 

دیروز به استاد گفتم :
استاد دو دقیقه اومدیم خودتون رو ببینیم همش که پا تخته ای
بیا بشین دیگه !
کل کلاس له شدن:)) منم انداخت بیرون !

 

تازه فهمیدم ((موفق باشید)) آخر برگه امتحان
در جواب تمام خسته نباشید هایی هست که وسط کلاس به استاد می گفتیم !

 

 

راه مبارزه با خواب شب امتحان

 

استفاده از چوب کبریت بین پلک بالا و پایین

 

نوشیدن قهوه و چای پر رنگ به مقدار فراوان

 

بهره گیری از آب یخ

 

اقدام به خود زنی

 

قانون پایستگی واحد :

واحد ها نه از بین میروند و نه پاس میشوند

 

 

 

 

بلکه از ترمی به ترم دیگر انتقال میابند !

 

 

فقط سوپ کلم است که حال آدم را بیشتر از امتحان بهم میزند !

 

آلبرت انیشتین

 

 

 

شب امتحان خوابگاه دخترا: واااای فقط ۴ دور کتاب خوندم به دور ۵ نرسیدم میفهمی؟
 خوابگاه پسرا:احمق مگه نمیگم شاه دسته منه رد کن !!

 

 

 
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


برچسب ها : <-TagName->،


)
دو شنبه 25 آبان 1391برچسب:, ساعت  

 +این عذاب وجدان گرفتن ها در روزای آخر تعطیلات کاملا نرمال و از علایم سلامتی دانشجویان و دانش آموزان است

+هر امتحانی سه فاز دارد: فاز فرجه ها که عموما به فنا می رود
فاز ایام امتحانات که عموما به فکر کردن راجع به راه کارهای تقلب می گذرد
فاز بعد از امتحانات که به بچه خواری اساتید و التماس سپری می شود

+خرخون مجرم نیست، بیمار است. بیایید با خرخون ها مثل بیماران رفتار کنیم...! (ستاد حمایت از بیماری های خیلی خاص)

+من همه کتابامو دو دور کامل خوندم، تو چطور؟ (ستاد ایجاد وحشت میان دانشجویان در فصل امتحانات)

+مقدار تعطیلی بیشتر = اتلاف وقت بیشتر
عمرا وقتی تعطیل می شی بشینی درس بخونی

+فرقی نداره کسی که باهاش حرف می زنی، پلی تکنیک می خونه یا آزاد . از نظر خودش سختگیرترین استادا و بالاترین سطح علمی رو دانشگاه اونا داره

+دقت کردین میشینی مثل اسب درس میخونی هیچ چی یادت نمیمونه اما تا یه چیزی رو تو برگه ی تقلبت مینویسی همش مو به مو یادت می مونه؟

+دقت کردین استرسی و رقابتی که واسه انتخاب واحد هست...واسه خود قبولی تو دانشگاه نیست!

+یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین، اونوقت بخوای بری توالتم میگن کجا؟؟؟ مگه تو امتحان نداری؟؟؟

+بابام اومده تو اتاقم میگه: اینترنت قطعه؟؟؟ میگم: نه چرا قطع باشه!؟ میگه: آخه دیدم داری درس میخونی...!!!

+چه لحظه باشکوهی بود. اون لحظه... وقتی معلم می بردمون پای تخته تا ازمون درس بپرسه وسطش زنگ می خورد...!

+موقع درس خوندن پرزهای موکت هم واسه آدم جذاب می شه. 
دوست داری ساعت ها بشینی بهشون نگاه کنی.

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


برچسب ها : <-TagName->،


)
دو شنبه 25 آبان 1391برچسب:, ساعت  

 

پیر ما روزی هنگام وبگردی و رهایی از دنیا و ما فیها به وبلاگی رسید بسیار حرفه ای اعضا و بامزه مطالب و باحال یوزر-فرندلی!!!!!
بر سر در آن نوشته بودندی :" مهندسی نرم افزار کرمانشاه 90/91" و بر ته آن نوشته بودندی "تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به دانشجویان مي باشد" .
پیر ما را خنده در بگرفت که این چگونه بلاگ است که در آن اثر از احوالات دانشجویان چنان دانشگاهی به آن کمالات و کراوات (!) همی نیست ؟ و در آن نامی به جمع ادمین یاران پیوستی و با سرعتی سرسام آور پست همی کند و رحم به پست های گذشته که ایکی ثانیه بیشتر نیست بر بلاگ جا خوش کرده اند همی نکند . . . که ده تا ده تا پست همی کند از عجائب و غرائب موجودات سخت پوست! پیر ما را خنده همی در بگرفت که خویشتن نتوان نگاه داشتی و قهقهه سر دادی و عربده ای بکشیدی و بیهوش بیوفتادی . . . 
از صدای نعره ی پیر مریدان و مباشران و معاونان و متاوعان گرد او جمع آمده که پیر ما را چه رفته است . . . 
بیت : ای دریغا پیر با فرهنگ ما / شیخ ما و شوخ ما و شنگ ما . . . 
که یکی از ایشان5 بلاگ را بدیدی و چون خود از اعضا بودی برای هدر نشدن و نرفتن آبرو ( که چون آب حو به جوی باز همی نگردد . . . ) آن را بست!

**************

چند روزی همی بگذشت و شیخ را یاد به وبلاگ مذکور افتاد و بر اثر آن همی برفت تا دیگر بار آن را بجستی و به کلیکی درون آن پریدی که پیر را دسترسی به ای-دی-اس-ال همی بودندی . . . 512 مگ!
و بدیدی که "محمد ناصری" متعادل تر پست همی گذارد و "نیکی گیتی نبرد"6 عنوانی به نویسندگان پای ثابت همی پیوسته و پست های باحال را یکی پس از دیگری درگیر همی گرداند7 و "احسان نظری" نیز ناامیدانه دست و پا همی زند بلکه بتواند اندکی از شاخ بازی صرف شده را Satisfy (!)8 نماید به جهت حفظ آبرو9  . . .

**************

دیگر بار که پیر به وبلاگ سر بزدندی آن را سوت و کور و خالی از سکنه (که بلکه حتی متروک!) یافتندی و با خود فکر کردی که :" اکنون دانشحویان بر سر امتحانات نیم ترم همی کوشند و یکی بر سر خود و دیگری بر سر کتاب همی کوبند از جهت خر زدن . . . که بسی حای خوشحالی ست که دانشجویان همزمان درسخوان و باحالی می باشند و از این دست انسان ها کمتر پیدا همی شود."

**************

دیگر بار 10 پیر به وبلاگ آمدی و آن را سوت و کور یافتندی و بر صفحه ی نظر بدهید ( که پیر همیشه آن را چت رومی به غایت باحال همی یافتندی) بر یکان یکان پست ها آخرین نظر را "احسان نظری" یافتندی و آخرین پست را که از ادمین همی بودندی راجع به هدر (که هنوز به شکل دلخواه در نیامده بودندی)11 همی بدبد و نظرات آن را مانند ایستگاه مترویی سوت و کور در مرکز شهر نیویورک12 (!) یافت.

پس پیر ما را این حالت خوش نیامد و بسیار بگریست و وی را وقت ناخوش گشت . . . >>>

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


برچسب ها : <-TagName->،


)
یک شنبه 24 آبان 1391برچسب:, ساعت  

 گاو ما ما می کرد...
گوسفند بع بع می کرد...
و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی...

 

 

 

 

 

 

شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بودحسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند.


 


موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند.
دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد.پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد.پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد.
برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود .ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت .ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد .ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبری و مسافران قطار مردند.
اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و کور بود .الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ی مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند.
او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد
او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.
او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیکر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد......................


 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


برچسب ها : <-TagName->،


)
جمعه 13 مهر 1391برچسب:, ساعت  

 مدل موهای ایرانی بر روی محمد رضا گلزار

 

کاریکاتور افراد مشهور

 

 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

ادامـــــه مطلــــب



برچسب ها : <-TagName->،


)
جمعه 22 مهر 1391برچسب:, ساعت  

 سلام اول از همه اینکه ارزو می کنم این چهارشنبه سوری شب خوب ، بیادماندنی و مهمتر از همه بی خطری براتون باشه،دیگه اینکه بالاخره منم وقت کردم و  تو وبلاگمون مطلب گذاشتم امیدوارم که خوشتون بیاد و منم زود به زود مطلب بنویسم.


دوران قبل از دانشگاه = حسرت

قبول شدن در دانشگاه = صعود

كنكور = گذرگاه كاماندارا

دوران دانشجویی = سالهای دور از خانه

خوابگاه دانشجویی = آپارتمان شماره 13

بی نصیبان از خوابگاه = اجاره نشین ها

امتحان ریاضی = كشتار بیوجرسی

امتحان میان ترم = زنگ خطر

امتحان پایان ترم = آوار

بقیه در ادامه مطلب

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

ادامـــــه مطلــــب



برچسب ها : <-TagName->،


)
جمعه 22 مهر 1391برچسب:, ساعت  


آب در "آب سرد کن" و ما تشنه لبان مي گرديم!

پرادو سواري دولا دولا نميشه!

نابرده رنج گنج ميسر نمي شود --- مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداري کرد

اسکانيا(scania) بيار باقالي بار کن!

گر صبر کني، ز قوره، لوپ لوپ سازي!

پاتو از پارکتت درازتر نکن!

ادکلن آن است که خود ببويد --- نه آنکه فروشنده بگويد

چاه مکن بهر کسي ، خسته ميشی.

ديگ به ديگ چيزي نمي گه.

جوجه رو هروقت بشمري جيک جيک مي کنه.

کوه به کوه مي رسه ، ميّت رو زمين نمي مونه.

آشپز که دوتا شد هيچ کدوم غذا درست نمي کنن.

 


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


برچسب ها : <-TagName->،


)
جمعه 22 شهريور 1391برچسب:, ساعت  

 

شرح حال بعضی از ما.....

 
 



 الهی سوگند به بلندی درخت چنار و به ترشی رب انار ترحمی بنما بر این بنده بی بخار بی کار و بی عار که دمارش رابر آورده روزگار.


ای خالق مدرسه وای به وجود آورنده فرمول های حساب و هندسه ای خدای عزیزم بیزارم از این نیمکت و میزم، دانش آموزی سحر خیزم که هر روز صبح زود ساعت 10 از خواب بر میخیزم و روز های شنبه تا پنجشنبه اغلب از مدرسه می گریزم که من انسانی نحیفم و در کلاس درس بسیار ضعیفم اگر چه نزد معلم و دانش آموزان خیلی خوار و خفیفم ولی خارج از مدرسه به هرکاری حریفم .


ای خالق شهرستان های کرمان و یزد و رشت، نمره انضباط مرا داده اند هشت! دیگر به چه امیدی می توان سر کلاس درس نشست؟


آن جا که معلم هم نمیکند گذشت چه کنم اگر سر نگذارم به کوه و به دشت؟


الهی می دانی که من کیستم هرچند که دانش آموزی فعال ودرس خوان نیستم ولی چه قدر عاشق نمره بیستم.


پروردگارا سال گذشته هنگام امتحان خواستم تقلب کنم معلم از راه رسید رنگ از رخسارم پرید برگه امتحانی ام را گرفت و کشید و آن را از هم درید و چنان کشیده ای به صورتم کشید که برق سه فاز از چشمم پرید و صدایش را مادرم در خانه شنید.


ای خالق آموزگار و ای سازنده مداد و خط کش و پرگار آن چنان هدایتم کن تا این معنی را بدانم که اگر معلم خودش درس را میداند پس چرا از من میپرسد و اگر نمیداند چرا از دیگران و آن ها که میدانند نمیپرسد؟


ای آفریدگار خودکار بیک سوگند به کتاب های شیمی و فیزیک و فرمول اسیداتانوئیک که مشتاقم به یک دست لباس شیک و از خوراکی ها آرزومندم به خوردن قیمه باته دیگ ولی اگر نبود راضی ام به یکی دو سیخ شیشلیک.


الهی از مدرسه بسیار دلتنگ ام و در کلاس درس همیشه منگم و با دو ابر قدرت شرق و غرب یعنی بابا و معلم همیشه در جنگم ولی در ساعت تفریح بسیار زرنگم دروغ چرا؟ حقیقت آن است که در یک کلام برای خانه و مدرسه بسیار مایه ننگم!!!

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


برچسب ها : <-TagName->،


 

سال 3000به روايت تصوير


 

...           ...

 

...        ...

دنیا خیلی پیشرفت میکنه طوری که

 

 

بقیه عکسها در ادامه مطلب:

 

 

 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

ادامـــــه مطلــــب



برچسب ها : <-TagName->،


 

یاد امتحانات میان ترم بخیر:

اُوفتادیم!

فی الحال که ایام امتحانات می بوده، هیچ امری به قاعده تقلب و تعاون در سر جلسه امتحان به راه نمی باشد. جماعت دانشجو عوض اینکه شب و روز درس بخوانند، جمله حواسشان به تقلب نگاری و یادداشت برداری از فرمول ها و دیاگرام ها بوده. حتی عده ای پا را فراتر نهاده از برای سر جلسه نشستن هم استراتژی و پلنینگ پیاده سازی نموده، کلی سیستم اعم از سه چهار سه (3،4،3) و چهار چهار دو (4،4،2) و از این قبیل طراحی نموده، کارها کرده اند کأنهو میدان مسابقه می باشد.

   خلاصه همگی به این امر مشغول بوده، از این بابت هیچ اندرزی در کله شان نرفته؛ به وقت امتحان اگر سوراخ سمبه های سالون و صندلی و البسه دانشجویان را تجسّس کرده قریب به سه چهار منِ تبریز کاغذ تقلب در ابعاد و قطع مختلف از بندانگشتی گرفته تا A3 پیدا کرده، حالا مموری این موبایل ها که پر بوده از عکس صفحات کتب و جزوات، دیگر بماند.

   آدم حیرت می کند از این همه ذوق و استعداد و ابتکار که این جماعت در راه خلاف به خرج داده. خود حقیر سرتا پا تقصیر نیز یکی از همین اوراق را که رؤیت نموده فی الفور یاد پاپیروس و هیروگلیف و خط میخی و سیخی افتادم از بس که ریز و خرچنگ قورباغه بوده، بنده که از قرائتش عاجز مانده، باقی و علی الخصوص صاحبش را نمی دانم. و یا شاید هم اِنکُدینگ و اِنکرایپسیون (رمز گذاری) در کار بوده. الله اعلم ...

  لکن اینها همه اقدامات قبل از امتحان بوده و اصل ماجرا بوقت امتحان بوده که چند نفر نقش سرور (server) را ایفا کرده و کار اطلاع رسانی و انتقال اطلاعات را یکجا کنترات گرفته و از این بابت هم در نهایت توفیق عمل کرده. مقرّر شده بعد از امتحان با clientها (مشتری ها) به همین شیوه خشکه حساب نموده. – زحمتشان مأجور و اجرشان محفوظ باشد–

   علی أی حال دانشجویان هی فرت و فرت با هم برگه معاوضه نموده اطلاعاتشان را از طریق همین سرورها و روترها به اشتراک گذاشته. القصه مراقبین جلسه نیز هیچ یک از این جرایم را ندیده یا اگر که دیدند شتر دیدی ندیدی کرده به خیر گذشته، از این بابت دانشجویان کلی محظوظ گشته، کیفشان کیفور شده.

   لکن علیرغم تمام این اوصاف و احوال، از بس که این دروس لامصّب اعم از شبکه و ساختمان داده و قس علیهذا، تخیلی و فضایی بوده و این حافظه بی صاحاب هم دم به دقیقه گریپاژ کرده، تا حدی که دیگر تقلب هم مؤثر نیافتاده؛ به نحوی که هر که از جلسه بیرون آمده ورد زبان و اصل کلامش همین واژه پر استعمال «اُوفتادیم!» بوده.

   خلاصه هنوز که هنوز بوده هشتمان در گرو نهمان بوده، در معرض اوفتادگی و حتی مشروطیت قرار داریم؛ هیچ بعید نبوده همین چندرغاز واحدمان را هم پاس نکرده، به ترم و ترم های بعد مؤکول نماییم. خدا آخر و عاقبتمان را ختم به خیر کند. هر چند افتادگی فی نفسه چیز خیلی خوبی بوده و حکما و عرفا از همان قدیم الأیام به آن عنایت داشته و توصیه نموده اند که فرمود:

بلبل از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد

جاده با «افتادگی» از کوه بالا می­رود

حالا چه کوهِ علم بوده چه هر کوه دیگری به حال ما توفیقی نداشته و اصلا به ما دخلی نداشته که این افتادگی همان افتادگی خودمان بوده یا خیر. فعلا مسئله مهم این است که: «اُوفتادیم!»

 

 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


برچسب ها : <-TagName->،


 

 

کاریکاتورهای دنیای بدون مهندس

 

مهندسین کامپیوتر

http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/27/05.jpg

مهندسین  هوافضا

http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/27/06.jpg

به ادامه مطلب بروید

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

ادامـــــه مطلــــب



برچسب ها : <-TagName->،


 


پیام نور ای سرای دردمندان
    سرای منطق وتسلیم وعرفان
    در آنجا یافت گردد هر چه خواهی
    ز شیر مرغ تا جان یک انسان
    کتاب هایت سراسر علم و دانش
    که دارد اشتباهاتی فراوان ..
    چو ویرایش کنند هر ترم آن را
    خطاهائی شود افزوده بر آن ..!؟
    اینجا رو ساختنش برا دانشگاه
    کی گفته اینجا بوده بیمارستان
    دانشجویان تو از هر دیاری...
    می آیند داخل تو از دل و جان!!!


 
♣.♣.♣.♣.♣.♣طنز دانشگاه پیام نور♣.♣.♣.♣.♣.♣
 

* اگه خونه تون دزد اومد و چماق نداشتید نگران نباشید ! یکی از کتابهای پیام نور رو بگیرید دستتون!

* اگه خواستید فندق و گردو و …بشکنید و سنگ دور و برتون نبود میتونید از کتابهای پیام نور استفاده کنید!

* اگه خواستید میخی رو به دیوار بکوبید به جای چکش میتونید از کتابهای پیام نور استفاده کنید!

* برای سرمایه گذاری هم می توانید روی کتابهای پیام نور حساب ویژه ای باز کنید!!! دیگه چه دلیلی داره نیم سکه و ربع سکه بخرید؟! کتابهای پیام نور که هست!نرخ رشد قیمتش هم خیلی بیشتر از نرخ رشد قیمت سکه ست.مقایسه کنید…

* اگه مسابقه ای با موضوع خاصی داشتید،یه دونه کتاب پیام نور برای منبع کافیه!مثلا اگه مسابقه ی” تخصصی” ادبیات فارسی داشتید،کتاب فارسی “عمومی” دانشگاه پیام نور رو بگیرید و مطمئن باشید خارج از این کتاب سوالی نمیاد چون این کتاب کل ادبیات تاریخ ایران و جهان رو توی خودش داره!!!


* یه وقت کتابهای پیام نور رو توی دریا نندازید!چون انقدر حجیم و سنگینه یه دفعه دیدید سونامی اومدا ! از ما گفتن بود…

* با کنار هم گذاشتن یه سری از کتابهای پیام نور هم میشه یه دیوار چین درست کرد!

♣.♣.♣.♣.♣.♣طنز دانشگاه پیام نور♣.♣.♣.♣.♣.♣
 
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


برچسب ها : <-TagName->،


)
جمعه 1 شهريور 1391برچسب:, ساعت  

 شعر طنز دانشجویی

2169721231182117214332231062202423919918494  شعر طنز دانشجویی

اهل دانشگاهم
رشته ام علافی‌ست
جیب‌هایم خالی ست
پدری دارم
حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب.
اهل 
دانشگاهم
قبله‌ام استاد است
جانمازم نمره!

 

 

برای مشاهده متن کامل به ادامه مطلب بروید.

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

ادامـــــه مطلــــب



برچسب ها : <-TagName->،


 رزم رستم و ویروس
کنون رزم ویروس و رستم شنو
دگر شنیدستی این هم شنو

که اسفندیارش یگی دیسک داد
بگفتا به رستم که ای نیکزاد

در این دیسک باشد یکی فایل ناب
که بگرفتم از سایت افراسیاب

برو حال میکن بدین diskهان!
که هم نون وهم آب باشد در آن

تهمتن روان شد سوی خانه اش
شتابان به دیدار رایانه اش

چو آمد به نزد mini towerاش
بزد ضربه بر سر powerاش

برای مشاهده متن کامل به ادامه مطلب بروید.

 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


برچسب ها : <-TagName->،


)
یک شنبه 25 آبان 1391برچسب:, ساعت  


درباره وبلاگ


<-مهندسي نرم افزار دانشگاه پيام نور->

مدير وبلاگ : <-احسان نظري->
پيوندها
فرم تماس
نام و نام خانوادگي
آدرس ايميل
امکانات ديگر

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 175
تعداد نظرات : 131
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


http://nedanedaneda.persiangig.com/saatdaneshga.swf

هدايت به بالاي